رومینارومینا، تا این لحظه: 16 سال و 3 ماه و 9 روز سن داره

رومینا جون

چهارده ماه گذشت

1392/6/10 9:43
نویسنده : مامانی
165 بازدید
اشتراک گذاری
رومینای من 14 ماهت هم کامل شد با یه چشم بر هم زدن. مامانم راست می گفت که بچه که میاد پدر مادر فراموش می شن

دیگه یادم رفته از چی خوشم میومد از چی متنفر بودم چی راضیم می کرد از چی بدم میومد.همه زندگیم آرزوهام گذشته حال آینده ام تو وجود رومینا خلاصه شده.

چیزی که رومینا رو ناراحت کنه  انگار منو آزار داده. چیزی هم خوشحالش کنه انگار منو شاد کرده.

نمی دونم حس غریبیه که تا قبل از بودنش نداشتم. همین که خدا بهمون هدیه اش داد این حس هم  تو وجودمون ریشه دووند .

دوسش دارم بی نهایت.... انقدری که اشکها و گریه هاش عذابم میده و خنده ها و شادیهاش شادی و شور و به خونه کوچیکمون میاره.

طاقت  ناراحتی شو ندارم. دلم می خواد همیشه خنده رو لبهاش باشه.

من این زندگی رو دوست دارم...

زندگی که توش یه پدر و مادر مهربون و دلسوز یه خونواده گرم یه همسر مهربون و صبور یه دختر ناز و شیطون دارم.

نمی دونم چرا نوشتنم نمیاد .  الان دلم می خواد تنها دو تا کار انجام بدم.

اولیش اینه که بگم...

خدایا شکر هزار هزار هزار ....بار شکر

دومیش اینه که همین الان برم و بشینم کنار تخت کوچولوی مهربونم که چشمهای نازشو خواب گرفته و دستهای کوچولو و گرمش رو تو دستهام بگیرم و بهش بگم که چقدر دوسش دارم و برام عزیزه.عزیز تر از هر موجودی تو دنیا.

پاک بی نهایت مهربون بی ریا شیرین دوست داشتنی شیطون درعین حال آروم و متین.

فرشته 14 ماهه من دوستت دارم هوارتا....................

به شکرانه سلامتی اش و به بهانه چهاردهمین ماهگرد  بودنش در کنارمون یه جشن کوچیک خونوادگی گرفتیم با خونواده مامان جون و دایی و خاله جونها ... خیلی خوش گذشت. مخصوصا به رومینا. چون با آریان(پسر دایی که 8 ماه از رومین بزرگتره) حسابی شیطنت می کردند و کسی کاری به کارشون نداشت.

از شیرین کاریهای  دختر جان :

مانییییییییی یا مامایی دددددددد باژ(مامانی درشو باز کن)

مانیییییییی یا مامایی  اوشن(مامانی روشنش کن)

موجه( مورچه) ک آخ( کلاغ) داخ( داغ) آ  دیژ(آتیش) جوجه(همون جوجه)  مایی(ماهی) باسو(پاشو) اسین (بشین) اییا(بیا)

بباب( کباب) قوووووو؟(کو؟) با بخی( جارو برقی که بینهایت ازش وحشت داره) او  داد (افتاد) داب داب (تاب تاب) خوخ(لالا)

 

پی نوشت:

خوخ واژه اختراعی رومیناست به معنای لالا . از اونجایی که پدر گرامیش هر شب موقع خواب خر و پف می کنن ایشون هم فکر کردن هر کی بخوابه باید خروپف کنه  پاشو دراز می کنه عروسکهاشو می ذاره رو پاش و تکونشون می ده و می گه خوخخخخخخخخخخخخخخ

 

نمایی زنده از خوشی اونشب:

Image Hosting by Picoodle.com

باز هم هنر نمایی مادرک:

Image Hosting by Picoodle.com

اینها هم برای خالی نبودن عریضه:

Image Hosting by Picoodle.com Image Hosting by Picoodle.com

آخه شما بگید مگه میشه آدم این قهقهه ها رو بشنوه و گازش نگیره

 Image Hosting by Picoodle.com

 بر می گردیم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به رومینا جون می باشد