امان از دست این تتل... امان
-: بله؟؟؟؟
-:چکار می کنی مامان؟
-: دارم تتل رو می خوابونم. اذت می تونه.
-: قربون تتل خودم برم.
-: تتلی هاتو قربون عدیدم.
-:حالا رو پای من لالا کن آفرین.
لالا لالا لالا لالا ..........
-: چرا لالا نمیکنی مشکلت چیه تتل؟
-: گرسنه ای؟
-: بذار آروغتو بگیرم ...
-: یا شاید هم دلت درد میکنه
بذار پشتتو بمالم
-: ببینم نکنه جاتو خیس کردی ؟؟؟
نه!!! دایپرت هم که خشک خشکه.
-: پس چت شده تتل ؟چرا انقده اذذذذذذذذذت میتونی؟
-: اه بگیر بخواب دیگه کلافه ام کردی.
-: اگه نخوابی گازت می گیرمااااااااااا
-: پیسی بووووووووووووو تتل لالا
این دیالوگ روزانه بیش از هزار بار بین رومی و تتل تکرار میشه. آخر سر هم تتل بیچاره به وضع فلاکت باری به یه گوشه کناری شوت میشه . نتیجه معاشرت با رومینا همین میشه دیگه . یه جای سالم تو بدن این تتل مادر مرده نذاشته.همه لباسهاشو کنده موهاشو کرک و پر کرده.
فیلا...........